بهترین سیاست در جنگ این است که کشور تسخیر شده به صورت کامل و دست نخورده تصرف شود نه اینکه مملکت نابود و ویران شود ، بازپس گیری کل یک ارتش بهتر از نابودی آن است، همانطور که تسخیر یک دولت، یک گروهان و یا گردان ارتش بسیار بهتر از نابودی آن است.
در تمان جنگ ها، جنگیدن و پیروزی نشانه عالیترین درجه نیست، بلکه درجه عالی، شکست مقاومت دشمن بدون جنگیدن است
در ادامه بالاترین درجه فرماندهی حمله به نقشه های دژمن بوده و مهمتریت اقدام بعدی این است که نقطه اتحاد میان را تشخیص داده و میانشان را شکرآب کنید و تفرقه بیندازیم.
اگر فرمانده نتواند خشم خود را کنترل کند و به افرادش دستور دهد همچون مورچه ها حمله کنند، بدون شک یک سوم آن ها کتلت میشوند و برعکس فرمانده ای که مهارت داشته باشد، لشکر دشمن را بدون جنگ مطیع خود کرده و شهر ها را بدون محاصره تسخیر میکند و دولت آن ها را بدون عملیات طولانی از بین میبرد .
جا داره یادی کنیم از استراتژی کتلت
قاعده قدرت در جنگ
اگر قدرت شما ده برابر دشمن است او را محاصره کنید و اگر قدرت شما پنج برابر دژمن بود به او حمله و اما اگر دو برابر بود بایستی به دوگروه تقسیم شده و درصورتی که کوچکتر و یا مساوی هستید بایستی عقب نشینی کرده و از جنگ خوداری کنید و فرار را بر قرار ترجیح بدهید
پیروزی ۵ شرط دارد:
کسی پیروز میشود که بداند چه زمانی جنگ را آغاز کند و چه زمانی از بروز آن پیشگیری کند
کسی پیروز میشود که میداند چگونه باید نیروهای عالی رتبه و نیروهای زیر دست را کنترلکند
کسی پیروز میشود که لشکریانش حول محور هدفی مشترک با یکدیگر اتحاد داشته باشند
کسی پیروز میشود که در برابر دشمنی که هنوز آماده جنگیدن نیست آمادگی لازم برخوردار باشد
کسی پیروز میشود که ارتشی با صلاحیت داشته و از مداخله پادشاه در امان باشد
یادی کنیم از عملیات h3